فواید خلاق بودن چیست؟
1. خلاقیت حال انسان را خوب می کند
انسان های خلاق به واسطه خلاقیتی که در وجود خود دارند، سرشار از سرخوشی هستند، چون هیچ مانعی را در برابر خود نمی بینند و بر این باور هستند که این توانایی و قدرت را دارند که هر مانعی را از پیش روی خود بردارند. خلاق بودن این قدرت را دارد که شادی را در انسان افزایش دهد.
مطالعات نشان داده است خلاق بودن علاوه بر افزایش شادی میتواند جلوی زوال عقل را بگیرد و سلولهای مغزی جدیدی بسازد و به سلامت مغزی شما کمک کند. کسانی که خلاق هستند، معمولا استرس و اضطراب کمتری را تجربه میکنند و به همین خاطر سیستم ایمنی قوی تری دارند. بنابراین اولین مزیت برخورداری از تفکر خلاق این است که حالتان را خوب میکند و شما را سالم و سرحال نگه میدارد.
2. تفکر خلاق باعث افزایش عزت نفس شما می شود
یکی از مزایای بسیار مهمی که خلاقیت و داشتن تفکر خلاق برای انسان دارد این است که باعث افزایش عزت نفس انسان میشود. کسی که برای بشریت فایده دارد، ایده های خوب و راهگشا میدهد و دنبال خدمت به جامعه است، قطعا جامعه هم به او احترام میگذارد و وقتی تلاش های وی را میبیند از او تقدیر میکند. از این رو است که فرد مفید و سازنده، خودش را دوست داشتنی میداند و برای خودش ارزش و احترام قائل است و در یک کلام عزت نفس دارد.
مطالعات نشان میدهد که انجام کارهای هنری تاثیر قابل توجهی روی اعتماد به نفس و عزت نفس انسان دارد. بنابراین اگر میخواهید عزت نفس خود را بیشتر کنید، سعی کنید کارهای خلاقانه انجام دهید. اگر میخواهید کودکانی با عزت نفس بالا تربیت کنید و آنها را برای موفقیت در زندگی پرورش دهید حتما آنها را در کلاسهایی ثبت نام کنید که خلاقیت آنها را رشد و پرورش دهد.
3. خلاق بودن باعث رشد و توسعه ذهن می شود
افرادی که خلاق هستند و خلاقیت در وجودشان منزل کرده باشد، معمولا ذهنی شادتر، آماده تر، بازتر و قدرتمندتر دارند. کسی که خلاق باشد از ذهن خود استفاده میکند و هر چه از این ذهن در مسیر درست استفاده شود، ذهن قوی تر میشود و سالمتر میماند. از این رو است که خلاق بودن باعث رشد و توسعه ذهن میشود.
اگر توجه کرده باشید به افراد سالخورده میگویند که برای جلوگیری از زوال عقل، فراموشی و آلزایمر جدول حل کنند. حل جدول به این خاطر مفید و سازنده است که انسان را به تفکر وامیدارد و خلاقیت وی را شکوفا میکند. در صورتی که میخواهید ذهن خود را باز و رو به رشد نگه دارید حتما برای پرورش خلاقیت خودتان زمان صرف کنید.
4. خلاقیت باعث می شود زندگی اجتماعی بهتری داشته باشید
خلاقیت باعث میشود که از نظر روانی، ذهنی، فکری و عزت نفس زندگی بهتری داشته باشیم. وقتی انسان عزت نفس بالایی داشته باشد، زندگی اجتماعی بهتری هم خواهد داشت و میتواند به راحتی در اجتماع حضور پیدا کند. بسیاری از کسانی که از حضور در اجتماع ترس و هراس دارند به این خاطر است که عزت نفس پایینی دارند و همین عزت نفس پایین، زندگی اجتماعی آنها را ضعیف میکند.
بنابراین اگر میخواهید زندگی اجتماعی خود را بهتر کنید و به عنوان یک فرد موفق و هدفمند در جامعه ظاهر شوید، باید تلاش کنید تفکر خلاق را در خودتان پرورش دهید.
خلاقیت آگاهانه است یا نا آگاهانه از منظر بزرگان
در سال ۱۹۲۶ گراهام والاس، یکی از بنیانگذاران روان شناسی اجتماعی و از مؤسسان مدرسه اقتصاد لندن، در کتاب «هنر تفکر» نظریه خود را درباره خلاقیت بیان کرد. او در این کتاب چهار مرحله خلاقیت، یعنی «آمادهسازی»، «رشد نامحسوس»، «کشف» و «بررسی و آزمایش» و ارتباط متقابل آنها را اینگونه توضیح داد:
با هجوم افکار روزانه، همانگونه که با مسائل مختلف روبهرو میشویم، این چهار مرحله هم دائما با هم تداخل میکنند.
اقتصاد دانی که یک کتاب آبی میخواند، فیزیولوژیستی که یک آزمایش را بررسی میکند یا تاجری که نامه های روزانه اش را بررسی میکند، ممکن است هم زمان برای مشکلی که چند روز قبل با آن مواجه شده، در مرحلهی «رشد نامحسوس» باشد، در حال جمع آوری اطلاعات و در مرحله «آمادهسازی» برای مسئله دیگری باشد و نتایج مسئله سومی را «بررسی و آزمایش» کند.
حتی در بررسی همان مشکل نیز ذهن ممکن است به طور ناخودآگاه در مرحله «رشد نامحسوس» برای یکی از جنبه های آن باشد و در عین حال آگاهانه در حال آماده سازی یا بررسی و آزمایش جنبه های دیگر آن باشد.
باید به یاد داشت که مثلا وقتی یک شاعر دارد در خاطراتش جستجو میکند، افکارش مانند موسیقی ای است که در آن نمیتوان مراحلی را که منجر به موفقیت میشوند، به سادگی در قالب «مسئله و راه حل آن» توضیح داد.
اما حتی در این موارد هم چهار مرحله گفته شده وجود دارند و میتوان آنها را از هم تفکیک کرد.
اما مالکم گلادول اعتقاد ندارد که روند خلاقیت چندان آگاهانه باشد:
خلاقیت معمولا با آمدنش ما را شگفت زده میکند، بنابراین ما هیچ وقت نمیتوانیم روی آن حساب باز کنیم و جرات نمیکنیم به آن اعتقاد پیدا کنیم، مگر اینکه اتفاق بیفتد.
به عبارت دیگر، ما نمیتوانیم به طور آگاهانه درگیر کارهایی شویم که موفقیت در آن ها نیازمند خلاقیت است. بنابراین تنها راه این است که کارها را ساده، معمولی و بدون نیاز به خلاقیت ببینیم تا خلاقیت خودش دست به کار شود.
البته دیوید برن چندان با این تعریف رمانتیک موافق نیست که خلاقیت کاملا ناخودآگاه است و فقط به ساز خودش میرقصد. او در کتاب «موسیقی چطور عمل میکند؟» که یکی از بهترین کتابها درباره موسیقی در سال ۲۰۱۲ است، میگوید:
به نظر من در هر متنی که نوشته میشود، هر نقاشی ای که کشیده میشود، هر مجسمه ای که ساخته میشود، هر آهنگی که خوانده میشود و هر کاری که انجام میشود، شرایط نقش بسیار مهمی دارند.
البته شاید نتوان اسم این را نظریه یا دیدگاه گذاشت، ولی واقعا این باور با آنچه افکار عمومی به آن معتقدند تفاوت زیادی دارد. افکار عمومی معتقدند که خلاقیت ناشی از یک احساس درونی است، چنان که به کمک چیز دیگری نیاز ندارد و تنها دنبال روزنه ای است تا شنیده شود، خوانده شود یا دیده شود.
براساس روایت پذیرفته شده از خلاقیت، نگاهی غریب در چشمان شاعر می افتد و او ناگهان به شکلی دیوانه وار و ترسناک شروع به گفتن شعری بی نظیر میکند یا نیروهای غیبی باعث میشوند خواننده راک اند رول در لحظه آهنگی کامل و شگفت انگیز بسازد که دقیقا ۳ دقیقه و ۱۲ ثانیه است، نه کمتر نه بیشتر! این تعریف برای خلاقیت بیش از حد رمانتیک است. به نظر من واقعیت ۱۸۰ درجه با آن تفاوت دارد. به نظر من ما به طور ناخودآگاه و غریزی دست به کار میشویم تا بتوانیم کنش خود را در الگوهای از پیش موجود بگنجانیم.
اما شاید با همه این تفاسیر باید به نصیحت چارلز ایمز گوش فرا دهیم که میگوید:
در سال های اخیر دغدغه کار خلاقانه و یافتن روشهای تقویت خلاقیت افزایش یافته است. این دغدغه به خودی خود نشان میدهد که شاید در این مورد ما با یک مسئله ویژه روبهرو باشیم و واقعا هم همینطور است.
آیا خلاقیت می تواند خطرناک باشد؟
روانشناسان و متخصصانی که در حوزه خلاقیت و موفقیت کار میکنند بر این باور هستند که خلاق بودن همیشه هم خوب نیست و مورد تشویق قرار نمیگیرد. گاهی افراد خلاق به خاطر همین نگاه و نگرش جدید و نویی که دارند از جوامع خود طرد میشوند. داستان گالیله این موضوع را به خوبی نشان میدهد.
کسانی که میخواهند خلاق باشند و از راهکارها و روشهای جدید برای حل مسائل خود استفاده کنند، باید از نوعی تفکر به نام «تفکر واگرا» بهره بگیرد. در واقع او باید راهی را برود که افراد دیگر جامعه در آن مسیر حرکت نکردهاند. حتی گاهی فرد خلاق مجبور است در مسیری مخالف مسیر کنونی جامعه حرکت کند و این حرکت در خلاف جهت جامعه میتواند مشکلاتی را برای او به وجود بیاورد.
مهارت ها و تفکرات انسان خلاق چیست؟
خصوصیاتی که فرد خلاق باید در خود پرورش دهد، عبارت اند از:
- روانی: ذهن انسان باید بتواند با توجه به یک موضوع، به خلق نظریه های دیگر بپردازد. این موضوع می تواند یک کلمه یا عنوان برای یک تصویر باشد، مثلا اگر از ما بخواهند که محل های مسکونی را نام ببریم، می توانیم تعداد زیادی از مکان ها را نام ببریم.
- انعطاف پذیری فکری: به این معنی که در پاسخ به یک پرسش، فقط به جواب خاص اکتفا نکرده و حالت های گوناگون را در نظر بگیریم. برای نمونه اگر از یک فرد غیر خلاق بپرسیم کفش چه کاربردی دارد؟ در جواب می گوید، برای پا کردن و راه رفتن است، اما فرد خلاق در جواب می گوید: برای هدیه دادن، دعوا کردن، پرتاب کردن به طرف گربه، کنار در گذاشتن.
- نوآوری فکری: به معنای گفتن پاسخ های غیر متعارف، غیر معمول و هوشمندانه به پرسشی خاص است، در حالی که این پاسخ ها به فکر کسی دیگر خطور نکرده باشد.
- بسط فکری: یعنی اشاره به مفهوم متنوع در پاسخ به یک پرسش و مطرح کردن جزئیات.
- هم خوانی اندیشه: بدین معنی که یک مفهوم، مفاهیم دیگر را برای انسان تداعی کند. این مفاهیم می توانند مشابه یا متضاد باشند. مثلا، با دیدن یک شی به یاد چیز دیگری افتاده یا چشیدن مزه ای، مزه ای دیگر را به یادمان آورده است.
این مهارت ها به تفکر واگرا مشهور هستند، یعنی تفکری که فرد را قادر می سازد از راه حل یک مسئله به راه حل های گوناگون دست یابد، در مقابل تفکر واگرا، نوعی دیگر از تفکر به نام تفکر همگرا وجود دارد، که در نوع اخیر، فرد به فکر یک یا دو راه حل است.
در آخر ، خلاقیت چیزی بیشتر از ترسیم نقاشی یا نواختن موسیقی است. خلاقیت یک عنصر اساسی برای سلامت عمومی ما است. اگر تلاش کنیم رویکرد صحیحی برای ابراز خلاقیت خود پیدا کنیم این امر نه تنها زندگی شخصی ما را بهبود می بخشد بلکه در زندگی حرفه ای ما نیز به شدت موثر است و این اهمیت خلاقیت را نشان می دهد.
دفعه بعد که به یک نقاشی در موزه خیره شدید به این فکر نکنید که ای کاش من هم می توانستم چنین نقاشی ای بکشم بلکه بر آنچه برای خلق چنین شاهکاری صرف شده متمرکز شوید و از خودتان بپرسید که ” من چه چیزی را می توانم خلق کنم ؟ “
:: برچسبها:
هلدینگ تجارت قرن بیست و یکم ,
دکتر مهدی آنت ,
وست ویژن ,
:: بازدید از این مطلب : 208
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1